تکآهنگهای رسمی و غیر رسمی رایگان با صدای همایون شجریان:
من بر آن سرم که سر برآورم برون، به من بگو که چون!
عاشقی به رفتن است بگو که ره کجاست!
گریزم از سکون...
بی تو خوان آخرین چگونه برگذرد!
با تو دل مرا به شهر تازه میبرد
روز دگر در آتشی، سالی دگر به خاموشی
بار دگر فراموشی؛ آه...
واگو نهان کینه ات، بشکن سکوت سینه ات
بغض غم دیرینه ات، پایان آر...
***
من بر آن سرم که سر برآورم برون، به من بگو که چون!
سر به دامنت نهم به اشک دیده ام
بگو ره جنون...
این سکوت کوچه ها پر از صدا شده
زین ندا و آن ندا، شرر به پا شده
سازی نوای عاشقی
سوزم به پای عاشقی
جانم فدای عاشقی
آه...
روزی دگر در آتشی، سالی دگر به خاموشی
بار دگر فراموشی
ای جانا...
من بر آن سرم که سر برآورم برون، به من بگو که چون!
عاشقی به رفتن است بگو که ره کجاست!
گریزم از سکون...
بی تو خوان آخرین چگونه برگذرد!
با تو دل مرا به شهر تازه میبرد
روز دگر در آتشی، سالی دگر به خاموشی
بار دگر فراموشی؛ آه...
واگو نهان کینه ات، بشکن سکوت سینه ات
بغض غم دیرینه ات، پایان آر...
***
من بر آن سرم که سر برآورم برون، به من بگو که چون!
سر به دامنت نهم به اشک دیده ام
بگو ره جنون...
این سکوت کوچه ها پر از صدا شده
زین ندا و آن ندا، شرر به پا شده
سازی نوای عاشقی
سوزم به پای عاشقی
جانم فدای عاشقی
آه...
روزی دگر در آتشی، سالی دگر به خاموشی
بار دگر فراموشی
ای جانا...
ماییم و دلی پر خون از جور پریرویی
دیوانه زنجیری، آشفته گیسویی
آورده جهان از نو، شیرین و فرهادی
دل برده و دین از من بی مهری و مهرویی
گلزار امیدم سوخت از برق سیه چشمی
در دشت جنونم برد، خال و خط آهویی
صبری که مرا حاصل از گوشهنشینی شد
بر باد بداد آن مه با گوشه ابرویی
هر دم که خزان خواهد تاراج کند عمرم
آن شاخ گل رعنا مستم کند از بویی
هر دم که در این زندان داند به لبم جان است
بر باغ گشاید باز یک روزنه از سویی
بسیار جفا کردم بر خویش و خطا کردم
دانستم و دل بستم بر همچو تو بد خویی
ای سرو بلند من دور از تو پر از خون است
چون لاله اگر دارم جامی و لب جویی
سحر سخنم بگرفت صد کشور دل لیکن
افسوس که در نگرفت با نرگس جادویی
تنها به چمن خیزید یاران که عماد امسال
شد سایه دیواری شد خاک سر کویی
صدای تو را دوست دارم
صدای تو از آن و از جاودان می سراید
صدای تو از لاله زاران که بر باد...
صدای تو از نوبهاران که در یاد می آید.
صدای تو را، رنگ و بوی صدای تو را دوست دارم
صدای تو از آن سوی شور
از پشت بیداد می آید،
و جان دل من،
دل و جانم از آن به فریاد می آید
صدای تو اندوه خیام را دارد
در آن دم که چون کهکشان، ابری از ماهتاب و ستاره
نوای غزلهای حافظ بر آن،
شاد خواران و اندهگزاران، ببارد، بشارد صدای تو
اندوه شاد صدای تو را دوست دارم
مخالف سرای همایون و بیداد!
صدای تو در پرده ی دلکش شور زیباست و بر موجزاران دشتی،
و بر اوجساران ماهور و در هر چه گوشه ست از هر چه پرده ست
حریر صدایت به تحریر، چو بر صیقل برکه ها بازی نور زیباست
صدای تو همبفتی از مخمل آب و از طعم آتش
صدای تو، چون روح آیینهی بی خش و بی غش
جهان در صدای تو آبی ست
و زیر و بم هر چه از اصفهان در صدای تو آبی ست
و هر سنت از دیر گاهان و هر بدعت از ناگهان
در صدای تو آبی ست
و نو می شود کهنه، وقتی که از پنجره ی حنجره تو گذر می کند
و تالار پژواک را در دل و جان تو به صد چلچراغ از برافروختن
چو تالار آیینه، از چار سو شعله ور می کند
به هر گاهی از خوش ترین های بیگاه صدایت چو قالیچه ای نور می آید
و زین آسمان ترشروی مرا می رباید، مرا می برد دور
سوی مخملستان ژرف پگاه آسمان نشابور
صدای تو بیداد اندوه در شور شادی
صدای تو فریاد زنجیر و گلبانگ آزادی من صدای تو آبادی من
صدای تو هیهای ویرانی من صدای تو معنای ایرانی من صدای تو...
ای دوست! ای من! کجایی؟
که از ناکجاها می آیی و از آن مرا می ربایی
و من هیچ، من هیچ تر من نه من
من منم، تا می آیی؟! و سیم نسیم است
اینک که بندد میان تو تا من پل، ای دوست!
و موسیقی غربت من نثار صدایت
که در انفجارش، من از اشک خونین
به روی صدایت فشانم گل
ای دوست....!
مردان خدا پردهی پندار دریدند
یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند
هردست که دادند از آن دست گرفتند
هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند
یک طایفه را بهر مکافات سرشتند
یک سلسله را بهر ملاقات گزیدند
یک فرقه به عشرت در کاشانه گشادند
یک زمره به حسرت سر انگشت گزیدند
جمعی به در پیر خرابات خرابند
قومی به بر شیخ مناجات مریدند
یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد
یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند
فریاد که در رهگذر آدم خاکی
بس دانه فشاندند و بسی دام تنیدند
همت طلب از باطن پیران سحرخیز
زیرا که یکی را ز دو عالم طلبیدند
زنهار مزن دست به دامان گروهی
کز حق ببریدند و به باطل گرویدند
چون خلق درآیند به بازارحقیقت
ترسم نفروشند متاعی که خریدند
کوتاه نظر غافل از آن سرو بلند است
کاین جامه به اندازهی هر کس نبریدند
مرغان نظرباز سبک سیر فروغی
از دام گه خاک بر افلاک پریدند
نظر شما چیست؟
«نظر شما مهم است؛ نظرتان را دیگران به اشتراک بگذارید»
یادداشتهای بازدیدکنندگان
محمدحسین ساجد
1396/06/11
چون همیشه زیبا .
پارسا عيسي زاده
1398/09/18
آيينه ها و اهنگ شب يلداشون چرا منتشر نميشه ؟؟