افتاده ام از چشم تو ویرانِ ویرانم
دستی نمی آید چرا دیگر به تسکینم
ماندم تو احساسِ مرا جدی نمیگیری
یا من شبیه کوهِ برفی سرد و سنگینم
ببین مرا که بعد تو چگونه زیر بار غصه خم شدم
بدونِ تو نگاه کن خراب تر ز بم شدم
نشسته ام به این امید میانِ بغض و گریه ها ببینمت
نگار من بگو چرا نشد تو را بچینمت، بچینمت
وقتی نباشی زندگی تلخ است، خیلی تلخ
حتی اگر لب وا کند دنیا به تحسینم
فرهادم اما چند سالی دیر فهمیدم
افتاده دستِ دشمنانم قصر شیرینم
ببین مرا که بعد تو چگونه زیر بار غصه خم شدم
بدونِ تو نگاه کن خراب تر ز بم شدم
نشسته ام به این امید میانِ بغض و گریه ها ببینمت
نگار من بگو چرا نشد تو را بچینمت، بچینمت
زیبای بی چون و چرا هرگز نفهمیدی
تنها دلیل خوبه این دنیایه بد بودی
اما تو تقصیری نداری کاش امکان داشت
این قدر ها زیبا نبودن را بلد بودی
آوازه ات تا شهر های ساحلی رفته
دریا حسابت را از آدم ها جدا کرده
بیش از تو زیبایی همیشه حد و مرزی داشت
زیبایی تو مرزها را جابه جا کرده
عاشق توام نرو که بی تو هر قدم
نمی شود به غیر غم تقدیرم
نیمه دیگرم، تمام عشق و باورم
اگر من از تو بگذرم میمیرم
روزی که چشمان تو سهم من چشم من باشد
غم می تواند از وجودم دست بردارد
یک شهر را دیوانه ی زیبایی ات کردی
اینقدر زیبایی برایت دردسر دارد
عاشق توام نرو که بی تو هر قدم
نمی شود به غیر غم تقدیرم
نیمه دیگرم، تمام عشق و باورم
اگر من از تو بگذرم میمیرم
عاشق توام نرو که بی تو هر قدم
نمی شود به غیر غم تقدیرم
ایران وطنم جان و تنم خاک رهایی
مهد هنری مامن مردان خدایی
تیری به تنت تا نخورد هست تن من
جان و تن من هردو فدای وطن من
روزی پدری رفت تا زنده بماند
روزی پسری تا پاینده بماند
با یار بمانم منو با یار بمیرم
در عشق تو یک بار نه صدبار بمیرم
سر میدهم اما سر تسلیم ندارم
من آرشم از تیر کسی بیم ندارم
بر خاک بیوفتم که تو آزاد بمانی
از پای نیوفتم که تو آباد بمانی
سلمانمو با عشق در آمیخته کیشم
دلبسته ی یاران خراسانی خویشم
ایران ای جان ای بیشه ی شیران
آزاد بمان شاد بمان خاک من ایران
ایران ای جان ای بیشه ی شیران
آزاد بمان شاد بمان خاک من ایران
ایران ای جان ای بیشه ی شیران
آزاد بمان شاد بمان خاک من ایران
ایران ای جان ای بیشه ی شیران
آزاد بمان شاد بمان خاک من ایران
بذار از عمق این قلب پر از عشق
واسه زخمای تو مرهم بیارم
به روی خاک تو جون میدم اما
محاله پای عشقت کم بیارم
من از خاک عزیزت پا گرفتم
من از چشمای تو دنیارو دیدم
به اسم تو قسم حتی یه ذره
از این خاکو به دنیایی نمیدم
یکی یکی شمردمو حماسه هات یه کوه شد
نوشتم از تو ای وطن یه شعر پر شکوه شد
یکی یکی شمردمو حماسه هات یه کوه شد
نوشتن از تو ای وطن یه شعر پر شکوه شد
پای عشق تو میمانم
سرزمین من ایرانم
خاک پاک تو میبوسم
از شکوه تو میخوانم
بیا وطن بیا وطن
خوشا به پای خاک تو فدا شدن
بیا وطن بیا وطن
خوشا در آسمان تو رها شدن
بیا وطن بیا وطن
به نام پاک و آب و خاک تو قسم
بیا وطن بیا وطن
سه رنگ پرچم تو افتخار من
تویی تو جانم وطن وطن
تو اشتیاقم وطن وطن
تویی امیدم وطن وطن
تویی وجودم وطن وطن
ایران
ایران..
به من هی بگو عشقمی چشمامو ببینش
به من هی بگو عشقمی چشمامو ببینش
با این عشق یه کاری کن و دردامو بگیرش
رسیدش دلت باز به قلب من عاشق
نمیشه توو چشمای تو این عشقو ندیدیش
عشقم دلم به تو وابسته شده
میخوام بگم به تو دلبسته شده
میگرده هی دور چشمای تو
شده دیوونه ی تو و رویای تو
عشقم دلم به تو وابسته شده
میخوام بگم به تو دلبسته شده
میگرده هی دور چشمای تو
شده دیوونه ی تو و رویای تو
عشقم عشقم هوام بسته به جونت
میخوام اسمم بشه وِرد زبونت
تنها تنها دلم مال تو باشه
دستام دستام توو دستای تو جاشه
وای از دست تو دل بی طاقتم
میبره از سرم هوش و حواسم
میخوامت تورو تو فقط باش نرو
من که جز عشق تو چیزی نخواستم
عشقم دلم به تو وابسته شده
میخوام بگم به تو دلبسته شده
میگرده هی دور چشمای تو
شده دیوونه ی تو و رویای تو
عشقم دلم به تو وابسته شده
میخوام بگم به تو دلبسته شده
میگرده هی دور چشمای تو
شده دیوونه ی تو و رویای تو
کوچه جهنم است خیابان جهنم است
این روزها بدون تو تهران جهنم است
سرگرم خاطرات توام بعد رفتنت..
بی تو بهار مثل زمستان جهنم است
هر کافه ای که میروم از یاد تو پر است
هر فال بی تو در ته فنجان جهنم است
پیراهنی که عطر تو را میدهد کجاست
وقتی که نیست بوی تو کنعان جهنم است
هر کافه ای که میروم از یاد تو پر است
هر فال بی تو در ته فنجان جهنم است
پیراهنی که عطر تو را میدهد کجاست
وقتی که نیست بوی تو کنعان جهنم است
کوچه جهنم است خیابان جهنم است
این روزها بدون تو تهران جهنم است
سرگرم خاطرات توام بعد رفتنت
بی تو بهار مثل زمستان جهنم است
هر کافه ای که میروم از یاد تو پر است
هر فال بی تو در ته فنجان جهنم است
پیراهنی که عطر تو را میدهد کجاست
وقتی که نیست بوی تو کنعان جهنم است
کوچه جهنم است خیابان جهنم است
این روزها بدون تو تهران جهنم است
سرگرم خاطرات توام بعد رفتنت
بی تو بهار مثل زمستان جهنم است
تصور هم نمیکردم
ببینم کوه راه میره
ببینم داره با لبخند
به سوی قتلگاه میره
رسیدی و همونایی
که چشماشونو میبستن
حالا با دیدنِ چشمات
میگن: تا آخرش هستن
تو بی سر، سرتری از من
چقدر زیباتری از من
داری میری و با چشمات
داری دل میبری از من
دمِ رفتن، چرا باید
نگاهت رو به ما وا شه؟
مثِ اینکه خدا میخواست
یه چیزی یادمون باشه
گلم! پرپر شدی اما
پر و بال سفر میشی
میخوانِ خاموش شی اما
عزیزم! زندهتر میشی
تو بی سر، سرتری از من
چقدر زیباتری از من
داری میری و با چشمات
داری دل میبری از من
نرو به هوای تو من به صدای تو من به دنیای تو من
وابسته شدم
که به جان تو من شکسته شدم
سفر نرو دلم گرفته غم گرفته روزگارم
رفیق روز بی قراری بی قرارم بی قرارم
سرم به شانهی تو و سفر بهانهی تو و
ببین که دل نمیکنم نرو که عاشقت منم
سفر نرو دلم گرفته غم گرفته روزگارم
رفیق روز بی قراری بی قرارم بی قرارم
سرم به شانهی تو بود سفر بهانهی تو بود
سرم به شانهی تو بود سفر بهانهی تو بود
نگاهم کن که پوسیدم
در این گهواره خالی
هزاران بار پژمردم
در این آغوش پوشالی
دل شبگرد بی آرام
تقلا میکند بی تو
تمام با تو بودن را
تمنا میکند بی تو
شمیم تو، شمیم رود
هوایت نبض روییدن
چه امیدی از این خوشتر
همین امشب تو را دیدن
تو را میجویم ای خالق
فراتر از حصار تن
خودم را در تو مییابم
رها از های و هوی من
منی که زورق دل را
به موج اشک رقصاندم
به تاوان کدامین عشق
من از عشق تو واماندم؟
نه افسانه، نه رویایی
تو معبودی، تو معنایی
پریشان در پیات هستم
در این خاک اهورایی
نه از بیراههها وحشت
که تو پایان این راهی
نه ترسی از شب متروک
که تو آرامش ماهی
نشان خانهات خورشید
سرایت روبهروی عشق
تو را مییابم ای معبود
شبی در جستوجوی عشق