قصهی من قصهی درد است، درد
قصهی تنهایی مرد است، مرد
قصهی مهمان شدن شیرها
حیف سر سفرهی شمشیرها
هرچه چراغ است تو خاموش کن
گوش دلت را بگشا گوش کن
ای شنوا راوی این ماجرا
نیست بهجز حضرت خون خدا
سید و سالار شهیدان درد
تشنهی جان باخته در جان به نهر
راوی این قصه منم
من حسین تشنهلب داد سر از تن حسین
مرغ بهشتی وطنش خاک نیست
زادگاهش جز دل افلاک نیست
دل زده از تنگی زندان خاک
این من دل سوختهی سینه چاک
گفت خدایا ز قفس خستهام
بسته ز دیوار و در بستهام
نقطهی وصل تو و دیدار تو
از کجا تا که خریدار تو
این من دل بستهی اما طلا
روی بدان سو کنم ای خدا
گرچه در آن نقطه سر از تن دهم
سر به سر نیزهی دشمن دهم
گفتم و ناگاه رسیدی ندا
عاشق من وعدهی ما کربلا، عاشق من وعدهی ما کربلا
چترتو وا کن تو شب بارونی / بیا با من به مهمونی
دل نکنیم از هم به آسونی/ نه میتونم نه میتونی
ماه اگه رو دریای تو آرومه / تو بیتابی مث موجها
موج اگه تو آغوش تو بیتابه/ تو آرومی مث دریا
حرفامو باور کن تو چشات موجو میبینم
با عشق من سر کن بذار پیش تو بشینم
اگه بارون بیاد آواز ما از عطر دلتنگی پره
خیس چشات میشم ببین بارون به برگام میخوره
ابرا که بارونی بشن/ عطر تو میگیره تنم
بیا کنار من بمون/ تا دل به دریا بزنم
میخوام که از صدای تو/ به شهر بارون برسم
بس که صدا زدم تو رو/ بوی تو میده نفسم
چترتو وا کن تو شب بارونی/ بیا با من به مهمونی
دل نکنیم از هم به آسونی/ نه میتونم نه میتونی
ماه اگه رو دریای تو آرومه تو بیتابی مث موجها
موج اگه تو آغوش تو بیتابه تو آرومی مث دریا
حرفامو باور کن/ تو چشات موجو میبینم
با عشق من سر کن بذار پیش تو بشینم
اگه بارون بیاد آواز ما از عطر دلتنگی پره
خیس چشات میشم/ ببین بارون به برگام میخوره